لبریز تا ز باده نگردید جام ما
در نامه ی عمل ننوشتند نام ما
ما را که لعل یار بکامست و می بدور
دوران دهر گو که نگردد بکام ما
ما خود خراب و مست شرابیم محتسب
نبود خبر ز مستی شرب مدام ما
دارم هوای آنکه زبامش پرم ولی
بنموده چین زلف کجش پای دام ما